چرا علمای دینی از شنیدن حقیقتی که به آن باور دارند می هراسند؟
پرویز کامبخش روزنامه نگار جوان افغان از حدود سه ماه پیش به اتهام” تکثیر مطا لب کفر آمیز”و”اهانت به مقدسات اسلام” از سوی امنیت ملی مزار شریف دستگیر شد و در دادگاه ابتداي بلخ و در یک جلسه غیر علنی به اعدام محکوم گردید.
اتهام پرویزخواند ن نوشته اي انتر نتی ” آرش بیخدا آیات زن ستیز در اسلام” بوده ، و توصیه خواندن نوشته به دیگران.
اما آنچه که قابل تامل است، در خواستهای پیا پی علمای دینی در شمال افغانستان مبنی بر صدور حکم اعدام برای پرویز کامبخش است!اعدام یک انسان برای خواندن آیه هاي از قرآن!قابل توجه قرآن خوانان!
اظهارات پرویز کامبخش پس از شنیدن حکم دادگاه شنیدنی و تکان دهنده است!
حدود ساعت چهار عصر ( ساعات غیر رسمی) بود، که مرا در داخل یک اتاق بسته داخل کردند، که در آن سه قاضی و یک سارنوال نشسته بود و دیگر هیچکس حضور نداشت، حکم را از قبل نوشته بودند، وقتی من خواستم اظهاراتی در زمینه داشته باشم، به من اجازه اظهار داده نشد و آنها هم هیچ چیزی نگفتند. فقط یک استعلامی دادند، که من نظرات خود را نوشتم آن را حتا نخواندند و فقط یک ورق که از قبل نوشته شده را به دستم دادند. در آن نوشته شده بود تو به اشد مجازات اعدام محکوم هستی و بعدا سربازان مسلح مرا بیرون کردند و دوباره به زندان آوردند.”
این شکل همان دادگا هاي است که هزاران هزار بار علمای دینی ایران برای اعدام آزادیخواهان در ایران ترتیبش دادند!!!
اما ، چرا برای پرویز کامبخش حکم اعدام صادر می شود؟ آ یا او مورد جدیدی در آیه های قرآن کشف و مطرح کرده است؟ آیا او در ضدیت با آیه های مذکور نوشته اي به چاپ رسانده است؟راستی چرا باید خواندن چند آیه زن ستیز قرآن و توصیه خواندن آن به دیگران با عث خشم و غضب علمای دینی شود و حکم مرگ در پی داشته باشد؟واین در حالیست که طبق قانون اساسی افغانستان تبلیغ ادیان غیر از اسلام در آن کشور ممنوع میباشد.
سوآل این است که علمای دینی از چه میترسند، که با عجله حکم اعدام صادر میکنند؟
اما، واقعیت این است که پرویز کامبخش مرتکب جنایتی نشده است و حرف تازه اي نیز نگفته است. گناه او پی بردن به حقیقت است. پی بردن به حقیقتی که میتواند سبب بی دینی او شود! قوانین ظالمانه اسلام، زنان را همچون برده در اختیار مردان قرار میدهد! آیه هاي به شدت تبعیض آمیز و ضد انسانی! آیه هاي که مقام زن را به درجه هیچ تنزل میدهد! آیه هاي برای هوس های جنسی محمد، جهت تجاوز بیشتر به زنان حرمسرایش!آیه هاي که زنان را در بست به اختیار مردان قرار می دهد!*
راستی این وسط مقصر کیست؟خدا،محمد،قرآن ویا پرویز کامبخش؟
زنان کشتزار شمایند برای کشت به آنها نزد یک شوید.هرگاه مباشرت آنا ن خواهید و برای ثواب ابدی چیزی پیش فرستید و از الله بترسید و بدانید که نزد او خواهید رفت. {سوره بقره آیه 223}
مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است.بواسطه آن برتری که الله بعضی را بر بعضی مقرر داشته و….
زنانیکه از مخالفت و نافرمانی آنها بیمناکیدباید نخست پند دهید واز خوابگا هشان دوری جویید در صورت نافرمانی آنها را به زدن تنبیه کنید. {سوره نساء آیه 34 }
ای پیغمبر ما زنانی را که مهرشان را ادا کردی بر تو حلال کردیم و کنیزانی که به غنیمت خدا تو را نصیب کرد و ملک تو شد و نیز دختران عمه و دختران خالو و دختران خاله آنها که با تو از وطن خود هجرت کردند و نیز زن مومنه ای که خود را به رسول بی شرط و مهر ببخشد و رسول هم به نکا حش مایل باشد،که این حکم مخصوص تو است و نه مومنان که ما حکم زنان عقدی و کنیزان ملکی مومنان را بعلم خود بیان کردیم،این زنان را همه بر تو حلال کردیم بدین سبب بود که بر وجود تو در امر نکاح هیچ حرجی و زحمتی نباشد. {سوره احزا ب آیه 50}
تو ای رسول هر یک از زنانت را که خواهی دوستش موخردار و هر که را خواهی به خود بپذیر هم آن را که از خود راندی اگرش خواندن باز بر تو باکی نیست،این بهر و شادمانی دل و روشنی دیده آنهاست و هرگز هیچیک باید محزون نباشند بلکه به آنچه ایشان را عطا کردی همیشه خشنود باشند….{ سوره احزاب آیه 51}
امید است که اگر پیغمبر شما را طلاق دهد الله زنان بهتر از شما به جایتان با او همسر کند.مسلم،مومن،مطیع،
پرهیز کار مهاجر و انصا ر،بیوه یا باکره. {سوره تحریم آیه 5}
پرویز کامبخش را اعدام میکنید و اما بعد از آن با قرآنتان چه خواهید نمود؟
آنچه که مسلم است سالهاست ،تاریخ مصرف کتابهای دینی به پایان رسیده است و دین مدارا ن، دیگر نمیتوانند باورهای انحرافی شان را به زور اسلحه به جامعه تحمیل کنند و جایگاه چنین پدیده هاي در زباله دانی هاست!
دوره دکانداری دینداران به پایان رسیده است وبهتر است به عوض اعدام جوانان،قرآنشان را از سر راه زندگی مردم بردارند،چونکه قرآن پر از آیه هاي است که بوی تعفن و گند آن، حال هر انسان منصفی را بهم میزند!
دست مذهب باید از سر زند گی مرد م کوتاه گردد!
*رجوع شود به کتاب 23 سال “علی دشتی