شیدا ابراهیمی

در اینجا ایستاده ام .در کنار مکانی که برای ملت اروپا مکانی پر معناست،برای انسانهایی که در روزگاری دور، تاوان عقاید خود را پرداختند و قربانی ذهنیتی کور گشتند تا نام آنان را در تاریخ یکی از بزرگترین جنگهای بشریت،ابدی کند.اینجا خیابان (چَک پوینت چارلی) است.محلی در برلین که برای بسیاری از آلمانی ها آشناست.خیابانی قدیمی که با دیدن آن می توان صحنه های نادیدۀ فتح برلین در جنگ جهانی دوم را تصور کرد.در این قسمت که من اکنون ایستاده ام،گورهایی از مرمر در کنار یکدیگر قرار گرفته اند.تعداد آنها زیاد است و یک تابلو بر روی نرده های این قطعه به بیننده می گوید که اینجا مدفن یهودیان قربانی جنایات نازیسم در آلمان هیتلری است.بر رو ی برخی گورها رگه هایی از شکست دیده می شود که به مرور زمان ایجاد شده است.به یاد مقاله ای می افتم که چندی پیش در روزنامه ای آلمانی خواندم که توسط مسئول نگهداری این گورها نوشته شده بود و اینکه چرا دولت گورها را تعمیر نمی کند.این حقیقت داشت،حتی لامپهایی که به موازات هم در ردیفهای طولانی گورها را روشن می کردند تا در تاریکی شب ،گورها را روشن کنند ،از کار افتاده بوند.نام این قطعه آرامگاه یهودیان است.این قطعه برا ی این در این مکان ایجاد شده است تا مردمی که هر روز از آنجا گذر می کنند،لحظه ای درنگ نمایند و به گذشته ای بنگرند که سرتاسر جنایت بر علیه بشریت بیگناه بوده است.تا هرگز به فکر تکرار آن روزها نباشند .

بی اختیار به یاد گورستان خاوران می افتم.و این طنز تلخ گزنده،که قربانیان جنایات رژیم اسلامی،هنوز پس از گذشت سالها و سالها،مجازات می شوند و حتی با گورهای در هم شکستۀ خود تاوان جرمی را باز پس می دهند که تنها دگر اندیشی و آزاد اندیشی است.هر سال توطئۀ جدیدی بر علیه یادگار زندانیان قتل عذم 67 انجام می شود.این قربانیان حتی با مرگ خود رژیم جمهوری اسلامی را به مبارزه می طلبند.به خود می گویم چه عظمتی در این گورها نهفته است که حتی صاحبان جنایت و دشمنان بشر را به لرزه می اندازد.تصور از بین بردن و صاف کردن گورها سالیان سال است که به اجرا نرسیده است.چه تأسف بار است و چه حقیر که این جانیان تصور می کنند با نبود گورها،حقایق نیز در زیر تلی از خاک ناپدید می شوند و یا با گذشت زمان و ایجاد اتوبانها بر رو ی گورهای قربانیان،یاد آنها نیز به فراموشی سپرده می شود. چه خیال باطلی.کم نیستند آنان که میدانند و از جنایات سخن می گویند،هیچ خانه ای از شعله های آتش جنایات رژیم بی نصیب نمانده است.خاوران جایی است که در آن دردهای مشترک با هم می آمیزد و از آن دردی واحد پدید می آید.دردی که سرانجام شیشۀ عمر جانیان و دشمنان اندیشه را خواهد شکست.خاوران با بودنش ما را به اندیشه وا می دارد،ما را به یاد آنهایی می اندازد که روزی بودند و بی هیچ گناهی قربانی گشتند.ما را با این  پرسش وا می دارد که چه باید کرد؟خاوران را باید حفظ کرد به هر قیمتی.خاوران انعکاسی از گذشته و هشداری است برای آینده تا نگذاریم خاوران دیگری ایجاد شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *