جمهوریت تاریک
حکومت ایران، در طی چهل سال حاکمیت سراسر فساد، اغتشاش گری و فتنه انگیزی خویش، مرتکب بزرگترین جنایت علیه بشریت و مردم خودش شده است. به صورتی که با وعده های فریبکارانه و به تبعیت از قوانین و چارچوب های اسلام که آشکارا در ضدیت با انسان و عقلانیت هستند، زندگی تمام مردمش را به رادیکال های فکری تبدیل کرده است. زندگی در فضای حاکمیت تاریک جمهوری اسلامی ایران برابر با مرگ تدریجی است، حق حیات و زندگی از آحاد مردم سلب شده است، جای هیچ گونه اعتراض، نقد، اظهار نظر و آزادی بیان در این حکومت وجود ندارد. فریادها در گلو خفه می شوند و انسان از احقاق حقوق خویش منع می شود. زندان ها در ایران مملو از شکنجه گرانی است که انواع آسیبهای جسمی و روانی را به، مبارز در راه آزادی، با بی رحمی تمام وارد می کنند و اینچنین زیر بار شکنجه ها و تازیانه های شلاق روزانه به کام مرگ می کشانند. زنان غالباً در زندان ها به دستور مقامات قضایی، مورد تجاوز قرار می گیرند، آن هم به دلیل آنکه یک زن پیش از اعدام طبق شروع فاسد اسلامی نباید باکره باشد.فریاد های آزادی خواهی و عدالت طلبی به شیوه های مختلف توسط نیروهای حکومتی سرکوب می شوند، جنبش های دانشجویی , تحرکات و تظاهرات کوی دانشگاه سال ٨٨, که منجر به کشته شدن زنده یاد آزادی خواه ندا آقا سلطان شد , تجمعات کارگری در هفت تپه ی استان خوزستان، که باعث دستگیری اسماعیل بخشی و تعداد زیادی از کارگران شد و همه رو بصورت غیر علنی و بدون حتی داشتن وکیلی وتحت فشار وشکنجه محاکمه وروانه قتلگاه ها و زندانهای وحشتناک خود خواهد کرد ,
در ایران همواره، تبعیض های جنسیتی، قومیتی و مذهبی، در جامعه به وفور بصورت نقض حقوق بشر دیده می شود، به صورتی که حکومت با دسته بندی اقشار مختلف مردم بر اساس مواردی که بیان شد تمام افراد جامعه را با سیاست مغرضانه و متعفن خویش مورد آزار و سوءاستفاده قرار می دهد؛ مثلا به زنان بر اساس آموزه های اسلامی تلقین می کند که در خانه باید نقش یک برده جنسی را برای شوهر خویش ایفا کنند اما از سویی دیگر توسط خود جامعه نیز به انزوا کشیده می شوند و با انواع کنایه های زبانی و اعمال فیزیکی مورد تجاوز جسمی و روحی قرار می گیرند، اجازه حضور در بسیاری از مکانهای عمومی فرضا استادیوم های ورزشی را پیدا نمی کنند و ناکام در ابراز هیجان مربوط به حس شادی و شعف می شوند.
همچنین با به کارگیری گشت ارشاد، برای ایجاد ترس و وحشت در میان جوانان، با پوشش و اعتقادات خاص آنان مبارزه می کند و با کتک زدن و فحاشی و زبان رکیک آنها را روانه بازداشتگاه می نماید، برای رفع غرایز و نیازهای ابتدایی(جنسی)محدودیت اعمال می کند و به این ترتیب عقده های روانی حاصل از آن را که شامل؛ تجاوز گروهی به زنان و کودکان است را در جامعه با بی تدبیری رواج می دهد ،مراجع تقلید و روحانیون، اعتقادات مذهبی مردم را دستاویز اختلاس های کلان در آستان قدس رضوی! و سایر امامزاده های ساختگی می کنند، به بازار زنان صیغه ای و متعه کردن آنان با احکام من درآوردی (برای رفع نیازهای سیراب نشدنی خود) رونق می بخشد، اقلیت های مذهبی را همواره، توسط نیروهای لباس شخصی و تندرو که اصطلاحاً آتش به اختیار هستند و مستقیماً از رهبر دستور می گیرند، مورد تهدید،ارعاب و کشتن، قرار می دهد.آشکارا میان کارکنان در ادارات فرضاً به دلیل عدم عضویت در سازمان بسیج، تبعیض ایجاد می کنند(تشکیل پرونده سیاسی ،کسر حقوق و اخراج و…)، اعتیاد را در بین نیروی های نظامی و مردم ،برای رام کردن شان و همچنین به جهت ترانزیت مواد مخدر به سایر کشورها و سوداگری حاصل از این فتنه را در دستور کار خود قرار داده است,
حکومت ایران در راستای سیاست های سرکوب گرش در برابر ملت،از دیرباز تا کنون، با اعمال خشونت های مختلف همچون، اعدام های گروهی سال شصت و هفت ، به دستور خلخالی، حکم جهاد به فرمان خمینی برای کشتار کوردها و همچنین در کوی دانشگاه و جنبشهای دانشجویی اقدام به بستن چشمها و پایین انداختن دانشجویان از پشت بام و… را نیز
در کارنامه سیاه خود ثبت کرده است و همیشه در تلاش بوده است که پایه های حکومت دیکتاتوری خویش را به هر نحوی حفظ نماید، تا جایی که حتی اگر متوجه این مسیله می شد که یکی از سران نظام تاریخ انقضاش سرآمده
است وخطری حساب میشد برای نظام و موقعیت رهبر و حاکمیت را خدشه دار میکرد، او را به بیرون می راند.(مرگ رفسنجانی،
کشتن پسر محسن رضایی،برملا شدن اختلاس بابک زنجانی،فساد سعید مرتضویی و…). و حتی دست نشانده هایی را در خارج از کشور برای ترور افراد خاص که حکومت ایران از وجود آنها هراس دارد را به کار می گرفت تا هر چه بیشتر بتواند محدوده ی امنی برای ترویج حکومت خونخوارش فراهم کند و مانع از رشد ریشه های عقلانیت و ایجاد آگاهی در مردم کشور جمهوری سیاه اسلامی ایران شود.
عادل لفطه