جهان هستی همه ی آن چیزی هست که وجود دارد.

جهان هستی هیچ گونه آفریننده و خالقی نداشته است.

جهان‌ هستی، بی نهایت و نامحدود می باشد.

 

جهان هستی از یک سو تا اندازه ها و ابعاد بی نهایت کوچک ادامه پیدا می کند و از سوی دیگر تا اندازه ها‌ و ابعاد بی نهایت بزرگ ادامه پیدا می کند.

 

اما چگونه جهان هستی تا اندازه های بی نهایت کوچک ادامه پیدا می کند؟

فرض کنیم یک سنگ را نصف کنیم.

سپس یکی از نیمه های تولیدشده را دوباره نصف کنیم.

سپس یکی از این نیمه های تولید شده ی جدید را دوباره نصف کنیم.

سپس باز هم نیمه های تولید شده ی جدید را نصف کنیم و این عمل را تکرار کنیم.

در نهایت به کجا خواهیم رسید؟

جواب چیست؟

نهایتی وجود ندارد!

هیچ گاه این عمل، پایان و اتمامی نخواهد داشت.

زیرا هر بار که نصف می کنیم، باز هم یک جزء کوچک تر وجود دارد تا نصف کنیم.

می توان این توصیف را به زبان ریاضی در دنباله ی عددی زیر بیان کرد.

این دنباله ی عددی، هیچ گاه پایان و نهایتی نخواهد داشت.

این دنباله به طور بی کران و بدون انتها ادامه می یابد.

 

اما چگونه جهان هستی تا اندازه های بی نهایت بزرگ ادامه پیدا می کند؟

اکنون فرض کنیم سوار یک فضاپیمای پرسرعت شده ایم.

از کره ی زمین خارج می شویم.

از منظومه ی شمسی خارج می شویم.

از کهکشان راه شیری خارج می شویم.

و همین گونه ادامه می دهیم.

بالاخره به کجا خواهیم رسید؟

آیا نهایتی وجود دارد؟

جواب چیست؟

هیچ گونه نهایتی وجود ندارد!

تا بی نهایت ها پیش خواهیم رفت!

تا فراسوی اندازه ها پیش خواهیم رفت!

این سفر، هیچ گاه پایانی نخواهد داشت!

شاید بگویید ممکن است در نهایت به یک حصار بزرگ برسیم که راه ما را سد می کند.

اما در پشت آن حصار چه وجود دارد؟

در ورای آن حصار چه وجود دارد؟

به نظر می رسد که هیچ گاه، حد و مرز و انتهایی وجود ندارد!

وجود دارد و وجود دارد و وجود دارد و …

 

می توان این توصیف را به زبان ریاضی در دنباله ی عددی زیر بیان کرد.

فرض کنید از همان نقطه ی شروع حرکت، هر چقدر که دور می شویم، فاصله را تا نقطه ی مبدا با واحد کیلومتر بیان کنیم.

هر چقدر که دورتر می شویم، فاصله هم بیشتر می شود.

1, 2, 3, 4, 5, …

باز هم این دنباله، هیچ پایان و نهایتی نخواهد داشت!

 

از مجموع مطالب بالا می توان نتیجه گرفت که جهان هستی از لحاظ اندازه، بی نهایت و نامحدود می باشد.

 

جهان‌ هستی نه فقط از لحاظ اندازه‌، بلکه از هر لحاظ و از هر بعدی، نامحدود و بی نهایت می باشد.

آن طور که به نظر می رسد، جهان هستی هیچ حد و مرز و نهایتی ندارد.

به نظر می رسد که هیچ گونه حد و مرز فیزیکی، مکانی، زمانی و … را نمی توان برای جهان هستی متصور شد.

به همین خاطر است که صحبت از زمان، مکان، پیدایش و نابودی برای جهان هستی، بی معنا و گنگ و نامفهوم می باشد.

 

 

تصور نامحدود بودن جهان هستی شاید کمی برای انسان دشوار باشد زیرا انسان، محدود در مکان، زمان، ابعاد، فیزیک و … می باشد.

 

به عنوان نمونه این سوال را در نظر بگیرید.

چرا جهان هستی ، وجود دارد؟

شاید یکی از پیچیده ترین سوال های تاریخ بشریت، همین سوال باشد.

به این سوال هیچ گاه نمی توان جواب دقیق و روشنی داد، زیرا انسان هرگز قادر نخواهد بود که علت موجودیت جهان هستی را بداند!

 

تنها می توان گفت که:

جهان هستی وجود دارد زیرا وجود دارد!

جهان هستی برای همیشه بوده است و تا ابد هم خواهد بود!

 

برای درک این مطلب، نیازمند تمرکز خیلی قوی و عمیق بر روی مسئله ی وجود و موجودیت است.

 

جهان هستی، هیچ سرآغازی نداشته است.

جهان هستی، هیچ پایانی نخواهد داشت.

جهان هستی، نامحدود و بی نهایت است.

محدود ساختن جهان هستی در مکان، زمان، ابعاد، فیزیک و … ، عملی بی معنا و بیهوده می باشد.

سخن گفتن از آغاز و پایان برای جهان هستی، بی معنا و نامفهوم و گنگ می باشد.

 

عده ای در مورد نظریات آغاز جهان هستی صحبت می کنند.

اگر سرآغاز جهان هستی را یک انفجار بدانیم، آن گاه پیش از این انفجار چه چیزی وجود داشته است ؟

این انفجار حتما نیازمند فضایی بوده است تا در آن فضا رخ دهد.

طبق اصل پایستگی (که بعدا به طور مفصل در مورد آن صحبت خواهیم کرد)حتما عواملی وجود داشته اند تا این انفجار به وقوع بپیوندد.

آن فضایی که انفجار در آن رخ داده است و آن عواملی که وجود داشته اند تا انفجار رخ دهد، همه و همه، جزء کوچکی از جهان هستی بوده است!

 

به نظر می رسد که این نظریات، فقط یک تصور و حدس و خیال می باشند.

 

عده ای در مورد انبساط و گسترش جهان هستی صحبت می کنند.

با توجه به نامحدود و بی نهایت بودن جهان هستی، می توان نتیجه گرفت که صحبت از انبساط و گسترش جهان هستی، بیهوده و بی معنا می باشد.

 

نویسنده: Daniel Nilsson

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *