روياى رنگين كمانى يك زن
(ای کسی که از پنجره ات به من می نگری پنجره ات رو به قبله نباشد مشمول گناه شوی هرچند که هر مختصات منطقی برای خدای شما تبصره اى دارد .در جهانی که به این زیبایی است فکر و حسی که به شدت کافیست .(سودابه عباسی) )این روزها بیشتر به زن بودنم افتخار می کنم .این مایه افتخار زنان خواهد بود که حتی یک خط از کتب مقدس کار آنان نیست. زنها مهربانند ،زنها زورگویی و تحمیل را نمی دانند، زن ها سرشار از عشق و لبخند هستند ،پس چگونه می شود با ۴ نفرشان هم زمان خوابید و قانع نشان کرد که این قانون خدا و دین است .حتی باید خدای ابلهی داشته باشیم که اینقدر متناقض است که هم احساس لطیف و سرشار از عشق را در وجود مان گذاشته و هم ما را منع از استفاده اش کرده .من این خدا را جاهل و نادان میدانم .زنها یا درک می کنند؛ یا ترک می کنند. آنها اهل جنگ و مبارزه نیستند،آنها سمبل دوستی و آرامش هستند، چگونه می شود آرامش این هستی را زنده به گور کرد. اگر این دنیا و نون به نرخ روز خوران و جیره خوران دین ۱۴۰۰ سال حماقت و بردگی را تا به امروز با خود کشیدهاند برای به دست آوردن منافع خودشان من دخترکی ۱۴ ساله بودم که قدمت ۱۴۰۰ ساله اين منحوسات را منسوخ کردم .منسوخ کردم در دنیایم در زندگیام در تصمیماتم من یک بار حق زندگی را دارم همانند همه موجودات این هستی و یاد گرفتم هیچ چیز در این هستی عیب و ناراحت کننده نیست تا زمانی که به ما آسیب نرسیده باشد. بی دینی من به شما آسیبی نمی رساند ،همجنسگرایی کسی به شما آسیبی نمی رساند، هیچ تفاوتی در این هستی بد نیست تا زمانی که به ما آسیب نرسانده باشد اما اجبار شما به من با خواسته های خودتان به من آسیب می رساند ،چون زور و تحمیل است .اجبار پوشش ،اجبار دین ،اجبار خدا، در هر چیزی سمی و ناراحت کننده و منزجر کننده است .هر کداممان حق داریم خودمان باشیم تا زمانی که خود بودنمان موهبتى است که آسیبی به کسی یا چیزی نمی زنند. من…زن…من(سودابه عباسى)