دنیا بسیار پیچیده و خارج از فهم کامل بشر بوده و‌ هست. بشر نیز مدام در خصوص محیط اطراف و زیستگاهش نیازمند آگاهی‌ست. در برابر این نیاز، بشر مسلح است به سلاح‌هایی همچون: تفکر، منطق، اراده، کنجکاوی و … اما اینها تنها سلاح های بشر در این دنیای بی هدف و در عین حال ناشناخته نیستند، بلکه همچنین او مسلح است به سلاح‌های مهلکی همانند خشم، ترس، دغدغه، عاطفه، جاه‌طلبی و…
بشر با استفاده از این سلاح‌ها در طول تاریخ پیدایش خود تا به امروز توانسته به میلیارد‌ها روش مختلف معنای بشریت را به کثافتی بی همتا مبَدَل سازد. اما عده‌ای هم همیشه در تب و تاب بوده‌اند تا شکل و معنایی زیبا به بشریت نسبت دهند و کماکان آن را اتفاقی نِکو در پیدایش نشان دهند.
سعی می‌کنم در این مقاله فقط به چند مورد از این مسائل بپردازم.
شاهد هستیم که انسان از نظر ذهنی محتاج و نیازمند شناخت قدرتی بوده تا فقط بتواند اهداف بزرگ و نامعین خود را به آن محول کند. چرا که بشر ذاتاً راحت طلب بوده و در عین حال کنجکاو و جاه‌طلب. اما نیاز به شناخت تنها به این جا ختم نمی‌شود. بلکه انسان نه تنها در دنیایی ناشناخته، تنها و بی سرپناه بود و در طبیعت هوشمند به دام مشکلات و معضلات می افتاد، بلکه گاها خود به دلیل ناآگاهی‌هایش، در راه تلاش‌ برای کشف دنیا و رسیدن به خواسته‌هایش دچار مشکلات گسترده‌ای می‌شد که در بیشتر مواقع ضررهای جبران ناپذیری را برایش به همراه داشت. از آنجایی که انسان حقیر، موجودی خودخواه و در عین حال اجتماعی بود، سعی در رد کردن ناتوانی‌ها و اشتباهات خویش کرد. اما اینجا بود که انسان سلاح مهلکی به نام توجیه را کشف کرد. او در اول خدایی برای خود در نظر گرفت. چرا که نیاز داشت شناسنامه‌‌ای برای خود دست و پا کند تا بتواند خود را به خودش معرفی کند. پس ابتدا خود را مخلوقی ناچیز نام نهاد، و سپس با استفاده از توجیه، برای تسکین خودخواهی خود مشکلات و معضلات ناشی از ناتوانی و ناآگاهی‌های خود را به خدایی ربط داد. اما باز این هم به تنهایی کافی نبود. او همچنان به مرور زمان نیازهای بیشتر، و در نتیجه ناتوانی‌ها و ناآگاهی‌های بیشتری را در خود کشف کرد و کوشید برای آنها هم به ظاهر مرهمی بیابد. و اینجا بود که هم برای شناخت بهتر توهم خود (خدا)، و هم بعد از مدتی برای تسکین بیشتر دغدغه، کنجکاوی، جاه‌طلبی، و برای فرونشاندن ترس خود از جهان ناشناخته، تصمیم به بنیانگذاری سیستمی کثیف و فاسد به نام دین گرفت.
همزمان با شروع و شیوع سیستم فاسد دین، انسان‌هایی نیز یافت می‌شدند که مخالف آن باشند. چرا که دین به محض شیوع و همه‌گیر شدنش، به همان مرحله‌ی مورد نظر رهبرانش دست یافت. یعنی همان سرپوش گذاشتن بر روی فجایع، جنایات، جهالت‌ها و حماقت‌های بشر که در قرن حاضر هم شاهد بسیاری از آنها هستیم.
در تمام ادیان، کشتن و از میان بردن مخالفین به طور چشمگیری رواج دارد.
سرکوب جنسیتی به وفور در ادیان قابل مشاهده است. فساد و فحشا و فرومایگی فقط چند نمونه از ارکان ادیان‌اند.
از بشری که به خدا و دینی اعتقاد دارد باید وحشت داشت، چرا که او حاضر است برای ارضای انگیزه‌های دینی خود مرتکب هر جنایتی شود. چرا که معتقد است با طلب بخشش از خدایش آمرزیده خواهد شد. در بسیاری موارد شاهد بوده‌ایم که بشر برای انجام دستورات دینی و جلب خوشنودی و رضایت خدای خود دست به جنایات هولناکی میزند. بعنوان مثال میتوان به اعمال وحشیانه‌ی اسلامگراها اشاره کرد. در راه خدای سرشار از کثافت خود چه سرها بریدند، چه داغی نفس‌هایی که با طناب و چوبه‌ی دار سرد کردند، چه تن‌های آزاد‌ه‌ایی را با سنگ و چوب و آهن متلاشی کردند…
آری همه‌اش را در راه رضایت خدا و دستورات دین مملو از کثافت اسلام انجام داده‌اند.
برای نجات بشریت، انسان به مقوله‌ایی چون آتئیسم نیاز دارد. چرا که آتئیسم راه مبارزه با ترس و استحکام شخصیت را به بشر می‌آموزد. آتئیسم حامی انسانیت است و مخالف ادیان. از این رو مقوله‌ی آتئیسم حائز اهمیت است.
نویسنده: آرمین عنایتی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *