دین و تمدن
گذشته از همه جوک های تلخ و شیرین این روزها این یکی (گفتگوی تمدن ها) خیلی جالب بود…
اگر ما تعریف اندکی از تمدن داشته باشیم، میتوانیم تمدن را بمعنای ترقی، تحول و نظم اجتماعی وفرهنگی برابری و پاسداری از ارزشهای انسانی در قالب همدیگر پذیری عنوان کرد.
اما دین و تمدن رابطه ای چندان خوبی باهم ندارند و نداشتند در طول تاریخ، ادیان هر کدام علیه همدیگر فتوا میدهند و هر کدام به نحوی ادعای برتری دارند. از زمان ظهور ادیان تا الان ما هیچ وقت تمدن را در دینداری ندیدیم بلکه بیشتر خلافش را تجربه کردیم، حتی ضدیت اینها با عقلانیت فاجعه بار است بطور مثال هر دوی اینها و پیروانش معتقد به این هست که انسانها قادر نیستند که هر موضوعی را با عقل و تفکر حل و فصل کنند بلکه قدرت بیرونی نیاز است و باید نقش داشته باشه در انجام هر کاری، با این طرز فکر جامعه را به لحاظ فکری بسوی مسیری سوق میدهند که خلاف تمدن است، درست هست که عالی جنابان به اصطلاح (متمدن) خلاف دیدگاه دارند باهم، ولی سرانجام هر دوی شان در ضدیت با تمدن تلاش میکنند یک شخص متمدن هیچ وقت طرز فکر شخصی خود را تحت هر عنوانی که باشد بر بقیه اعضای جامعه تحمیل نمیکند و خرد جمعی را به تمسخر نمی گیرد…
#تمدن_ها زمانی شکل می گیرد که هیچ عقیده ای تحمیل نشود. #تمدن یعنی زنان را شایسته زندگی در اجتماع بدانند و حکم صادر نکنند که آنان صرفاً در خانه بخورند و بخوابند و هیچگونه نقشی در حیات جمعی نداشته باشد.
تمدن ها زمانی تحقق پیدا میکند که انسانی بخاطر عقاید و باورهایش قطع عضو نشود و یا سنگسار و اعدام نشود…
ابوذر اسدی