چرا آتئیسم تنها راه حل است؟

چرا آتئیسم تنها راه حل است؟
گفتگو با امین قضایی، در رابطه با مقاله ای به قلم وی با همین عنوان.
به مخاطبین عزیز برنامه های نهاد اکس مسلم اسکاندیناوی پیشنهاد میشود قبل از دیدن این برنامه و یا شنیدن پادکست برنامه، مقاله را مطالعه کنند.
دسترسی به مقاله👇
چرا اتئیسم تنها راه حل است؟
امین قضایی
«رفتارهای ما منتج از عقاید و باورهای ما هستند.» اکثر جامعه شناسان و روان شناسان از این گزاره ساده و بدیهی متنفر اند و از آنجایی که شغل شان در گروی رد این گزاره است، رفتارها و نهادهای اجتماعی را به هر چیزی نسبت می دهند به جز عقاید و باورهای مردمانی که این رفتارها از ایشان سر می زند و این نهادها را تاسیس کرده اند. به این ترتیب، مذهب و رفتار مذهبی به عوامل مختلفی نسبت داده می شود اعم از سرکوب جنسی، روان نژندی، نیاز به انسجام اجتماعی، حفظ و سلطه طبقاتی، افیون و جلب رضایت توده ها، خلاصه هرچیزی به جز عقاید غلط و باورهای ناعقلانی.
این گرایش فکری روی سیاست گذاری ها و نظریه پردازی های اجتماعی تاثیر گذارده و جامعه غربی را به این نتیجه رسانده است که مسلمانان باید افراط کاری و تعصب مذهبی را کنار بگذارند، بدون اینکه نیاز به رها کردن باورهای مذهبی خود داشته باشند. پس راه حل روشنگری، بحث و استدلال عقلانی و افشای ناعقلانیت هسته اصلی مذهب، و دفاع از علم گرایی و اتئیسم نیست. راه حل در این است که از میانه روی در مقابل افراط گرایی در مذهب دفاع کرد. پیامی که چنین رویکرد تکثرگرای غربی به مسلمانان مهاجر می دهد چنین است: عقاید مذهبی شما در اینجا محترم است و هرگز مورد نقد و بحث قرار نخواهند گرفت، اما از شما انتظار می رود که به عقاید و حقوق دیگران از جمله زنان، دگراندیشان و غیره احترام بگذارید.
به نظر غربیان این یک خواسته معقول و استراتژی مناسب است: تایید اسلام اما مبارزه با افراط گرایی در اسلام. اما واقعیت این است که چنین انتظاری کاملا بیجا و ناعقلانی است.
آنچه مسلمانان از این سخن برداشت می کنند این است که شما می توانی الله را خداوند آسمان و زمین بدانی، محمد را آخرین پیامبر و فرستاده واقعی خداوند و قرآن را متن مقدس و کلام صریح خداوند بدانی، اما به آنچه در متن مقدس نوشته شده، عمل نکن، از آنچه پیامبر تو سفارش کرده و خود به انجام رسانده، تبعیت نکن. این سخن برای ایشان پذیرفتنی نیست چون پیشبرد جهاد و فتح سرزمین کفار، حکم خدا در قرآن است. چندهمسری و فرودست دانستن زنان و تملک بر ایشان در رابطه زناشویی بخشی از روش زندگی پیامبر اسلام و مطابق متن صریح کلام خداوند است. پس این مسلمانان هرگز این استدلال عجیب را نخواهند پذیرفت.
این روان شناسان و جامعه شناسان هستند که جوامع غربی را به چنین خیال خام و مغالطه ای در انداخته اند که گویی تعصبات مذهبی از باورهای مذهبی نشات نمی گیرد و از اینرو در یک محیط جمعی و ساختارهای اجتماعی متکثر، برابر و عادلانه، گرایش مسلمانان مهاجر به خشونت کاهش خواهد یافت. خلاصه، آنها مخالف گزاره اول این مقاله هستند. رفتار خشونت آمیز برخی از مسلمانان (چه به شکل عمل تروریستی با اعمال دیگر) از عقاید و باورهای آنها نشات نمی گیرد و این دو همیشه می توانند از هم منفک شوند به نحوی که فرد مسلمان با حفظ باورها و ایمانش می تواند از خشونت و افراط کاری پرهیز کند.
همین دیدگاه غلط در رابطه با رژیم جمهوری اسلامی تکرار می شود. کارشناسان جامعه شناس و روان شناس وانمود می کنند که عناصر حکومت ایران صرفا از مذهب اسلام و باورهای اسلامی برای حفظ سلطه و قدرت خود استفاده ابزاری می کند. پافشاری حکومت ایران در ترویج تروریسم در منطقه، نه با اعتقاد مهدویت و گسترش قلمروی ایمان شیعی، بلکه با عوامل دیگری مانند تلاش خامنه ای برای حفظ قدرت یا هر دلیل سیاسی و تاریخی دیگری توضیح داده می شود. خلاصه، رفتار این رژیم با هرچیزی توضیح داده می شود به جز باورها و عقاید اسلام شیعی.
هر قدر هم که عناصر رژیم آشکارا قرآن را هدی لناس و هدایت گر خود بدانند، هرقدر هم که با صراحت از قرآن و احادیث برای توجیه و توضیح اعمال شان نقل آورند، باز هم در طرز فکر این کارشناسان خللی وارد نمی آورد! آنها اصرار دارند که اسلام ابزار و دستاویز است و نه اصول و راهنمای عمل جمهوری اسلامی.
با این طرز تفکر، عجیب نیست که اتئیسم و نقد اسلام جایگاهی در مبارزه با افراط گرایی اسلامی و مبارزه با حکومت های اسلامی نداشته باشد چون به نظر ایشان، مشکل اسلام و عقاید اسلامی نیست و از اینرو نیازی هم به بحث و مشاجره، استدلال و تلاش برای اقناع نخواهد بود.
این جامعه شناسان و روان شناسان اگر یکبار خود را به جای یک مسلمان قرار دهند، خواهند فهمید که اگر یک مسلمان بخواهد فردی عقلانی باشد، پس این به اصطلاح تعصب اسلامی و افراط گرایی نتیجه ضروری اصول اسلام خواهد بود. اگر اسلام و نسخه شیعی آن را در نظر بگیریم، آنها پنج اصل را برای اسلام معرفی کرده اند که در سه اصل اول با سنی ها وجه اشتراک دارند. کلمه اصل در واقع نام دیگری است برای گزاره اثبات نشده که بدون دلیل پذیرفته شده است. بنابراین خواهیم داشت:
1. خداوندی یکتا جهان را آفریده است. (اصل توحید)
2. این خداوند باید حکیم باشد یعنی کاری را بدون دلیل انجام نمی دهد و بنابراین برای آفرینش جهان و از جمله انسان باید دلیلی داشته باشد.
3. پس زندگی انسان در جهان بی هدف نیست و ما باید از خود بپرسیم که خداوند از ما چه انتظاری در زندگی دارد و ما را مکلف به انجام چه کارهایی کرده است.
4. پس این خداوند باید جایی و به طریقی به پیامی رسانده باشد و منظور، هدف و وظایف ما در زندگی را مشخص کرده باشد.
5. خداوند مردی به نام محمد بن عبدلله را مامور کرده است تا پیام خود را به مردم برساند. و حاصل این پیام رسانی، متن قرآن است که به دست ما رسیده است. (اصل نبوت)
6. ما باید آنچه متن و کلام خداوند هست را تبعیت کنیم و آنچه فرستاده اش انجام داده است را سرمشق کار خود قرار دهیم چون هدف ما رستگاری و رسیدن به سعادت اخروی و ابدی است. (اصل معاد)
پس از آنجایی که مجموعه نسبتا کاملی از شرارت های بشری از تهاجم، بردگی، خونریزی، شکنجه، ترور، ستم بر زنان و یهودستیزی، در همین متن قرآن و سیره نبوی خلاصه شده است، مسلمانان وظیفه دارند که از یهودیان متنفر باشند، زنان را خوار بدارند و جهاد و جنگ با کفار را سرلوحه کار خود قرار دهند. پس تعصب و تندروی اسلامی از عقاید مذهبی قابل تفکیک نیست و این به اصطلاح افراط گرایی نتیجه عقلانی و مستدل اصول اسلام یعنی توحید، نبوت و معاد است. آیا شما از یک مسلمان انتظار دارید، که به الله اعتقاد داشته باشد اما کلام و حکم وی را نادیده بگیرد؟ آیا می خواهید به رسالت پیامبری محمد ایمان داشته باشد، اما در راهی که وی قدم نهاده و سنتی که از خود بر جای گذاشته، قدمی برندارد؟ آیا می خواهید با سرباز زدن از دستورات الهی، آتش ابدی جهنم را به جان بخرد؟
یک مسلمان به این روند استدلالی اعتقاد دارد. اگرچه این استدلال بدون مغالطه نیست، اما باید اذعان داشت که این استنتاجها قوی و قانع کننده است. اگر خداوند وجود داشته باشد، پس منطقی است که انتظار داشته باشیم برای ما تعیین تکلیف کرده باشد. پس هیچ راهی برای مقابله وجود ندارد به جز حمله و به چالش کشاندن همین اصول اسلام، یعنی احکامی که فرد مسلمان بدون دلیل پذیرفته است. وی بدون دلیل وجود خدا را پذیرفته، بدون هیچ دلیلی، باور کرده که یک عرب در چهارده قرن پیش پیام خدا را به مردم انتقال داده است. پس تنها با اتکا به اتئیسم و رد و انکار این اصول جزمی اسلام، می توان با به اصطلاح تندروی اسلامی و تعصبات اسلامی و در نهایت حکومت اسلامی مبارزه کرد. باید به صراحت این حکم را بیان داشت که مسلمانان هیچ دلیلی برای اعتقاد به الله و رسالت پیامبری محمد ندارند. آنها به خاطر پذیرفتن احکامی بدون دلیل کافی، از دایره عقلانیت خارج هستند. اما نمی توان از مسلمانان خواست که به این دو باور متکی باشند، اما از سخنان الله و رفتار پیامبرش تبعیت نکنند.
این برنامهروز یکشنبه، ۲۵ مه، ۴ خرداد منتشر خواهد شد.