پیام جدید سهیل عربی‌ از داخل زندان

تعداد زیادی از دوستان، خواستند که درباره تجربه بازداشت اخیر و همبندی هایم بنویسم، متاسفانه گرفتاری ها وقت چندانی برایم باقی نمی گذارد، اما در همین فرصت کوتاه چکیده ای را می نویسم…
خوشبختانه این افتخار را داشتم که همزیستی با مبارزان قیامهای اخیر را تجربه کنم و امیدوار کننده تر از هر چیز ، فرگشت/ تکاملی است که به ویژه از دی ماه ۹۶ تا کنون رخ داده ، تعداد زیادی از همبندی های جدیدم از جنس آبانی ها بودند و البته پیشرفت فکری و پیشرفت در عملکرد دادخواهان را به آسانی می توان فهمید.
آنچه در بلوچستان ، کردستان و دیگر نقاط شبیه به اینها دیدم و آنچه در زندانها دیدم بسیار بهتر و امیدبخش تر از تصویری است که رسانه های جریان اصلی از جنبش نشان داده اند.
زندانیان سیاسی امروز تفاوتهای چشمگیری با سلبریتی های سیاسی بی خاصیت دارند ، دادخواهان امروز بی ادعا ، فداکار و با برنامه اند ، رهبران انقلاب کف خیابانها و در زندانها هستند.
معترضان آرام آرام تبدیل به مبارزان حرفه ای می شوند ، امروز هزاران جوان داریم که صرفا برانداز نیستند ، یعنی فراتر از اینکه فقط به تغییر حکومت بیاندیشند، در پی تکامل هستند و برنامه دارند و برای رسیدن و می دانند برای خواسته هایشان راه دشوار و پیچیده ای دارند.
هیجان کمتر شده و خردگرایی بیشتر به چشم می آید …
ترکیب تجربه نسلهای پیش با خلاقیت جوانها و استفاده درست از اینترنت ( به ویژه شبکه های اجتماعی ) نسلی دادخواه، جوان ، غیر قابل پیشبینی و مهار نشدنی را آفرید و این مبارزان با ساماندهی و پشتیبانی از این نیز بهتر خواهند شد.
دادخواهان جوان به حمایت همه مردم نیاز دارند ، آنها برای زندگی می جنگند و از همین روی امیدوارم که این راه را بهتر از پیش ادامه دهند.

☆☆☆
متنی که در ادامه می خوانید را هنگامی که در زندان بودم نوشتم، اما این متن با کیفیت خوبی پخش نشده بود
البته که ارسال متن از درون زندان بسیار دشوار است ..
بنابر این آن را بازنویسی می کنم
و در چند مرحله( تا جایی که وقت دارم )
منتشر خواهد شد.


دلم می خواست که شعری شوم!
شعری که …

آرزویم این بود که شعری شوم

زیباترین و مهمترین شعر تاریخ…
شعری که تا همیشه خوانده شود،

شعری که بر تاریکی ها چیره شود…
همچون ستاره ها که ظلمات را مغلوب خود می کنند!
شعری که جهان را دگرگون سازد و فرگشت ساز باشد.

آرزویم این بود که شعری شوم اما…
هر آینه چرک نویسی بیش نیستم ، آن هم نه چرک نویسی که یک انسان آن را نوشته؛ چرک نویسی هستم  که توسط یک  زندان نوشته شده !!!

. نویسنده من یک  زندان است!
زندانی بزرگ و پر از فاجعه هایی که درونش رخ می دهند..‌
عوامل حکومتی که این زندان را ساخته اند با افتخار از آن به عنوان بزرگترین زندان خاورمیانه یاد می کنند…

او ( زندان) می خواهد با شما  از رویدادها، حوادث و فجایعی که درون بندهایش، سلولها ی تشدید مجازات، سگ دونی، گاردنی( سرویس بهداشتی)،  در دفاتر عوامل حفاظت اطلاعات،زیر هشت، در زاغه ها، در هواخوری ها، بهداری و دیگر بخش هایش افتاده برایتان بنویسد.

می خواهد از گیوتینهای قطع انگشت که انگشتان سارقان کوچک را قطع میکنند. آنها که باعث روی آوردن اجباری مردم به اعمالی نظیر سرقت شده اند. از آن زندانیانی که از شدت فقر و به دلیل نیافتن شغلی که دستمزدی مناسب با هزینه ها و این گرانیهای سرسام آور داشته باشد، پایشان به زندان باز شده و  انگشتانشان برای رد مال یا بدهی کمتر از ۱۰ میلیون تومان قطع شد، بنویسد …
می خواهد از سفره های خالی زندانیان و سختی هایشان در اکثر بندها و شبه حسینه هایی که در ظاهر محل عبادت و به واقع فرصتی برای خودنمایی و ریاکاری  غارتگران بزرگ است؛
از بندهای موسم به بند اختلاسگران  یا تروریست های اقتصادی بنویسد.
از دادخواهان دربند، آنها که علیه  مبارزه با فساد، نابرابری، سرکوب و دیگر اقسام بیدادگری قیام کردند و پاسخ فریادشان و پاسخ مطالبه حقوق پایمال شده خود را با شکنجه های گوناگون، از جمله محبوس کردنشان دادند. از مقاومت و اتحادشان حتی در هنگام تشدید شکنجه ها …
بنویسد
از با انگیزه های دادخواهان در بند
از  شباهتها و تفاوتهایشان…

اما از بس رویدادها درهم تنیده و پیچیده و فراوان است، از بس تحولات و فجایع زیاد هستند و سریع رخ می دهند ..
سرسام گرفته و نمی داند از کجا آغاز کند

□□○○
شاید این نخستین متنی باشد که توسط یک زندان نوشته می شود و بنا بر این طبیعی است که نوشتن برای این  نویسنده ی خاص ( زندان ) دشوار باشد!
بهتر است از یک روز معمولی شروع کنیم !
یک روز معمولی در تیپ شش زندان تهران بزرگ
کوچه غربی
بندهایی که محل محبوس شدن دادخواهان است ( بند معترضین_ بازداشت شدگان در قیام ” زن ، زندگی آزادی )

●●

از بیدارباش صبحگاهی 

از آمار صبحگاهی
از هواخوری اجباری در سرما در حالی که اکثر زندانیان لباس گرم ندارند …

پس از پایان محاکمه یا دادرسی و بازگشت به زندان، اعزامیها و تازه واردها را به اتاق بازرسی میفرستند، هر متهم یا محکومی وارد زندان میشود، چه برای نخستین مرتبه و چه هنگامی که از مرخصی و اعدام بازگشته باید بازرسی شود، بازرسی اینگونه است که زندانی را به یکی از دو کابین اتاق بازرسی میفرستند و در حضور سرباز و درحالیکه تمام لباسهایش را از تن درآورده، حتی لباسهای زیر، کاملا عریان، ۱۰ بار بشین و پاشو میرود. این اعمال به این بهانه باید انجام شود که زندانی وسیله ممنوعه، مثل موبایل و مواد مخدر با خود به درون بند نبرد، یعنی برای جلوگیری از انباری زدن، ”انباری زدن یعنی پنهان کردن وسایل ممنوعه به ویژه مواد مخدر یا موبایل داخل مقعد“ ۱۰ بار بشین و پاشو به این فرد که اگر چیزی در مقعد کارکنان زندان بهتر از هر کسی میدانند که ۹۹ ٪از مواد مخدر، موبایل، سیمکارت و دیگر وسایل ممنوعه توسط خود زندان بانها و به ویژه حفاظت اطلاعات زندان و حاج آقاهایی که هیچکس حق بازرسی آنها را ندارد وارد زندان میشود. اما مثل خیلی از اقدامات و اعمال دیگرشان، این بازرسیها نیز بیشتر به منظور نمایش پیشگیری از وقوع جرم انجام میشود. پس از بازرسی جدیدالورودها به قسمت تشکیل کارت عکس فرستاده میشوند تا عکس، اثر انگشت و مشخصات آنها را ثبت کنند و اعزامیها به تیپ و سپس به  بند خود باز میگردند.


هر روز حدود ساعت هشت صبح ، آمار صبحگاهی گرفته می شود، زندانبان طبق آماری که دارد ، زندانیان را می شمارد

شیوه های آمار گرفتن در هر بند به گونه ای است و تفاوتهایی بین شیوه های آمارگیری وجود دارد، در اکثر بند ها نزدیک به اذان صبح اعلام بیدارباش برای وضو گرفتن و آماده شدن برای نماز صبح می شود ، در بسیاری از بندها نماز خواندن اجباری است ، حتی در این زندان که خیلی وقتها آب قطع است و  زندانیان بدون وضو نماز می خوانند، اما معمولا زندانیان سیاسی این اجبار را نمی پذیرند و بیدار باش اولیه نزدیک به آمار صبحگاهی است، بعضی از زندانبانها هواخوری اجباری صبح را هم به زندانیان تحمیل می کنند


با توجه به اینکه  اکثر زندانیان لباس گرم مناسب ندارند، این هواخوری های اجباری باعث بیماری های زیادی شده …

پس از آمار معمولا  صبحانه صرف می شود، به ویژه در بندهای سیاسی معمولا همه با هم سر یک سفره می نشینند و هر چه هست را با هم مصرف می کنند.
جیره صبحانه سه گونه است، یک روز پنیر ، یک روز مربا و کره و یک روز حلوا ارده ( به طور چرخشی)
البته کیفیت و کمیت جیره غذا طوری است که برای نیازهای بدن کافی نیست …

سه نوع رایج شیوه تغذیه زندانیان بدین صورت است :
گروه اول دُلی خورها( کسانی که صرفا از جیره ای که سازمان زندانها به هر زندانی می دهد تغذیه می کنند)

  • دُلی مخفف دولتی است ، یعنی غذای دولتی …
    گروه دوم غنی سازان هستند
    کسانی که علاوه بر جیره دولتی ، خودشان اندک توانی برای خرید دارند ، از فروشگاه لوازم و خوراکی هایی می خرند و با غذای زندان ترکیب می کنند .
    برای مثال، جیره صبحانه به اندازه یک قاضی کبریت/ کمتر از پنجاه گرم پنیر است، غنی سازان مقداری پنیر از فروشگاه می خرند و با جیره ترکیب می کنند..
    جیره نهار برنج با کمی سویا است، غنی سازان یک کنسرو ماهی تن می خرند و روی برنج جیره می ریزند …
    شام جیره یک سیب زمینی و یک تخم مرغ پخته شده است،
    غنی سازان کمی خیارشور و نخود به آن اضافه می کنند و شبیه به الویه می شود…
    گروه سوم، شخصی خور ها هستند

ادامه دارد


تا اواسط دهه نود ، تعداد غنی سازان از دُلی خورها بیشتر بود ، اما امروزه و با توجه به گرانتر شدن کالاها و کمتر شدن قدرت خرید مردم ، تعداد دُلی خورها روز به روز بیشتر می شود ،
تعداد شخصی خورها( کسانی که خودشان خرید می کنند و جیره زندان را نمی خورند ) خیلی کم هست، اکثر آنها زندانیانی هستند که در عرف ” اختلاسگر یا  مجرم مالی ” نامیده می شوند، البته آنها مجرمین اصلی نیستند، همه می دانیم که اینها را صرفا جهت نمایش برخورد با مجرمین مالی به زندان می آورند و اصل کاریها هرگز زندانی نمی شوند، اینها در واقع گردنگیر یا نوچه های اختلاسگران اصلی هستند، اما همینها هم اوضاع مالی خیلی خوبی دارند و زندان را برای خود تبدیل به هتل می کنند.
در زندان امکاناتی دارند که خیلی از مردم بیرون زندان از آنها محرومند.

سال ۹۸ ؛ در تیپ پنج بند معروف به آبانی ها ، اکثر بازداشت شدگان قیام آبان توان خرید از فروشگاه زندان یا رستوران را نداشتند ؛ حتی توان خرید آب آشامیدنی سالم را هم نداشتند و مجبور بودند از همین آب شور پر از لجن که از شیر های آب لوله کشی زندان بیرون می آید بیاشامند…
آنها با تعداد زیادی از همین اختلاسگرهای درجه سه و چهار همبند شدند و اختلاف و شکاف طبقاتی را به وضوح دیدند،
زندانیان قیام آبان از همین غذای بی کیفیت و اندک زندان تغذیه می کردند و همبندی های مالیشان هر روز کباب و بهترین غذاها
زندانیان آبانی تلوزیون و یخچال نداشتند و آنها بهترین تلوزیون، یخچال و فرشهای گران قیمت …
این روند هنوز ادامه دارد .
کاش خبرنگاران مستقل می توانستند همزمان از تیپ پنج ( محل نگهداری زندانیهای مالی ) و تیپ شش محل محبوس شدن دادخواهان ( زندانیان سیاسی) گزارش تهیه کنند.
در بند های دادخواهان( افرادی که در جریان اعتراضات بازداشت شده اند)
هیچ تلوزیون و فرشی نیست، زندانیان حتی یخچال هم ندارند، خیلی ها توان خرید آب آشامیدنی سالم را ندارند و آب شور و پرلجن زندان را می آشامند…
اما در بند اختلاسی ها فرشهای گران؛ یخچال ها و تلویزیونهای گران و به روز
امکاناتی بهتر از هتل…


دادخواهان در بند معمولا قدرت خرید چندانی ندارند، اما همان اندک خوراکیهایشان را با هم مصرف می کنند
پس از آمار ، همدیگر را در آغوش می گیرند و سفره صبحانه را پهن می کنند، کارها به طور اشتراکی انجام می شوند، یکی چای دم می کند، چند نفر سفره را پهن می کنند و لوازم را می چینند، چند نفر مسئول شستشوی ظروف و ….

در بند آبانی ها ، اکثر زندانیان سیاسی از جنوب و حاشیه شهر بودند، در بند بازداشت شدگان قیام ( فرگشت زن زندگی آزادی) نیز اکثر زندانیان از همین مناطق هستند ، البته از مرکز و شمال شهر هم تعدادی هستند.
ترکیب طبقه کارگر و طبقه نسبتا متوسط ( به لحاظ درآمد ) در این دوره( ۱۴۰۱) بیشتر به چشم می آید .


در اکثر بندها ، وکیل بند را اداره تعیین می کند ( اداره یعنی عوامل مدیریت زندان مثل رئیس زندان، رئیس تیپ، رئیس اندرزگاه و افسران نگهبان)

وکیل بند هم ، معاون و انتظاماتها و خدماتی ها را انتخاب می کند.
در هر بند کارهایی هست که زندانیان باید خودشان آنها را انجام دهند،
مثل نظافت سالن ، اتاقها، سرویسهای بهداشتی ، هواخوری و …
گرفتن جیره غذایی و بهداشتی ، شستشوی دیگها ، بیرون بردن زباله ها و …

وکیل بند موظف به مدیریت این امور است، البته معمولا وکیل بندها با سرکوب و فحاشی و دعوا و توزیع موادمخدر بند را طوری که مطلوب زندانبانها است نگه می دارند و خودشان هم سود زیادی از فروش موبایل، مواد مخدر و دیگر اقلام ممنوعه می برند.
اما در بندهای سیاسی ، معمولا سیستم مدیریت داخل بند متفاوت است،
به جای وکیل بند ، یک یا چند نفر به عنوان نمایندگان اعضای بند جهت مذاکرات با زندانبانها انتخاب می شوند و سایر کارها هم به طور اشتراکی انجام می شوند.
در بندهای عادی تعدادی از زندانیان به عنوان خدماتی انتخاب می شوند بابت نظافت بند، حمل و شستشوی دیگ و چنین کارهایی دستمزد می گیرند ، اما در بندهای سیاسی این کارها را همه با هم ( نوبتی ) انجام می دهند.


تا پیش از سال ۹۶ ، اتحاد خوبی بین زندانیان سیاسی وجود نداشت، درگیری های حزبی ، درگیری بر سر ایدئولوژی( ایسم و ایستها ) درگیری بر سر رهبران و …خیلی به چشم می آمد ، اما خوشبختانه از نود و شش به بعد این درگیری ها کمتر شده و دادخواهان نسل جدید بیشتر از اینکه روی حزب و ایدئولوژی خاصی تعصب داشته باشند، روی خواسته های زندگی محور تمرکز دارند و از آبان ۹۸ به ندرت دیدیم که درگیری های حزبی بین زندانیان سیاسی اختلاف ایجاد کند.
نگاه از بالا به پایین ( آنطور که خیلی از ما تازه واردها به بند ۳۵۰ را آزار می داد ) در بین مبارزان نسل جدید وجود ندارد .
وقتی برای کسی مشکلی پیش می آید همه تلاش می کنند به او کمک کند ، هنگام آزادی هر زندانی همه از ته دل و با خوشحالی برایش سرود می خوانند و همین اتحاد باعث خشم و نگرانی سرکوبگران شده است.
هر بار که زندانیان سرود می خوانند ، زندانبان اعلام هواخوری تنبیهی اجباری در هوای سرد می کند.


زندان تهران بزرگ در محیطی کویری ساخته شده ، زمستانهایش بسیار سرد و تابستانهایش بسیار داغ است.

در این زمستان سرد ( دی ماه ۱۴۰۱)
تقریبا هر روز زندانیان در هوای سرد بدون داشتن لباس گرم فقط به دلیل سرود خواندن ، تنبیه می شوند ،
اگرچه این تنبیه نتیجه معکوس برای سرکوبگران دارد و بیشتر باعث مصمم و متحد شدن دادخواهان در بند می شود…

تا پیش از سال ۹۶ ، اتحاد خوبی بین زندانیان سیاسی وجود نداشت، درگیری های حزبی ، درگیری بر سر ایدئولوژی( ایسم و ایستها ) درگیری بر سر رهبران و …خیلی به چشم می آمد ، اما خوشبختانه از نود و شش به بعد این درگیری ها کمتر شده و دادخواهان نسل جدید بیشتر از اینکه روی حزب و ایدئولوژی خاصی تعصب داشته باشند، روی خواسته های زندگی محور تمرکز دارند و از آبان ۹۸ به ندرت دیدیم که درگیری های حزبی بین  زندانیان سیاسی اختلاف ایجاد کند.
نگاه از بالا به پایین ( آنطور که خیلی از ما تازه واردها به بند ۳۵۰ را آزار می داد ) در بین مبارزان نسل جدید وجود ندارد .
وقتی برای کسی مشکلی پیش می آید همه تلاش می کنند به او کمک کند ، هنگام آزادی هر زندانی همه از ته دل و با خوشحالی برایش سرود می خوانند و همین اتحاد باعث خشم و نگرانی سرکوبگران شده است.
هر بار که زندانیان سرود می خوانند ، زندانبان اعلام هواخوری تنبیهی اجباری در هوای سرد می کند.


زندان تهران بزرگ در محیطی کویری ساخته شده ،   زمستانهایش بسیار سرد و تابستانهایش بسیار داغ است.

در این زمستان سرد ( دی ماه ۱۴۰۱)
تقریبا هر روز زندانیان در هوای سرد بدون داشتن لباس گرم فقط به دلیل سرود خواندن ، تنبیه می شوند ،
اگرچه این تنبیه نتیجه معکوس برای سرکوبگران دارد و بیشتر باعث مصمم و متحد شدن دادخواهان در بند  می شود…

گوناگونی و تفاوت وجود دارد ، اما درگیری و  خود برتر بینی خیلی خیلی کمتر شده
آرش بهایی است، الناتان یهودی است، اکبر مسلمان است …
خداپرست و بی خدا، دیندار و بی دین ، بچه اسلامشهر و بچه پونک و آریاشهر و تهرانپارس و افسریه ، تهرانی و کردستانی، کرمانشاهی، مسجدسلیمانی، اهوازی ، گیلک ،  بلوچ  و …
همه کنار هم هستند و با هم فریاد می زنند:”  زن  زندگی آزادی “


پس از صبحانه خوردن، هر کس به کاری مشغول می شود ،
آرش، مسئول بهداری است ،
از شب قبل اسامی بیماران را یادداشت کرده و آنها را به بهداری می برد و داروهایشان را از داروخانه بهداری زندان تحویل می گیرد و به بیماران می رساند.

( آرش بهایی است، او و همسرش مهر ماه ۱۴۰۱ بازداشت شدند ، ۳۵ ساله است، در دانشگاه بهاییان در رشته برنامه ریزی کامپیوتر تحصیل کرده ، علاوه بر اینکه مسئول بهداری بند است در امور آموزشی هم به همبندیانش کمک می کند )
▪︎
مسیح مسئول کتابها است، تعداد کمی کتاب در بند توسط زندانیان تهیه شده ، مسیح مسئول نگهداری از کتابها و امانت دادنشان به همبندیهایش است.
تهیه کتاب در زندان بسیار دشوار است، باید بارها نامه نگاری کرد و از چند مسئول زندان مجوز گرفت ، به همین دلیل مسئولیت مسیح خیلی دشوار است ، باید این چند کتاب را طوری توزیع کند که همه فرصت مطالعه داشته باشند.

مسیح ۳۶ ساله، همراه با برادرش در این بند هستند ، مسیح در رشته تئاتر فعال بوده و برادرش مهندس است ، آنها ساکن شمال غرب تهران بودند .
▪︎
پویا مسئول امور آموزشی و فرهنگی است، باید از عوامل زندان مجوز برگزاری کلاسهای آموزشی را بگیرد، اگرچه تاکنون مجوز تشکیل کلاس در مجتمع آموزشی تیپ صادر نشده، البته رئیس تیپ موافق بود ، اما آخوندی که رئیس مجتمع فرهنگی است با برگذاری کلاسها مخالفت کر و بنابر این کلاسها در حسینیه بند و با امکانات کمی تشکیل می شوند .
در حال حاضر کلاسهای آموزش زبان ( انگلیسی، ترکیه ای و فرانسوی ) در بند برگزارمی شوند و قرار است کلاس طراحی و خطاطی چند کلاس دیگر هم تشکیل شود.
پویا متولد اوایل دهه هفتاد ، اهل گیلان و شاغل در تهران بود.

آریا نماینده بند است، او با کمک رضا ،پدرام مصطفی و چند همبندی دیگرش نامه ها و درخواستهای زندانیان را به روسای زندان می رساند .
آریا ۲۶ ساله ، زاده مسجدسلیمان و شاغل
در تهران بود که مثل دیگر همبندیانش در جریان اعتراضاتی که از شهریور ۱۴۰۱ شدت گرفت ، بازداشت شد …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *