22/12/2024

شیدا ابراهیمی

روزنامۀ اشپیگل چاپ آلمان در تاریخ 6.6.2009 در مقاله ای مفصل و بلند بالا خبر از وضعیت انتخابات  ریاست جمهوری ایران خبر داد                                                                                       

در این مقاله که با عنوان»من می خواهم با دوست دخترم دست در دست در خیابانها راه بروم« منتشر شده است، از جوانانی با لباس سبز یاد می شود که با در دست داشتن پاکتهای بادام زمینی و با رقص و آواز در میدان تجریش ایجاد ترافیک کرده و از انتخاب موسوی می گویند و به وجد می آیند.روزنامۀ اشپیگل با پرداختن به این جشن و سرور و سخنان این جوانان از آزادی احتمالی پس از روی کار آمدن موسوی به این نتیجه می رسد که گویی در ایران انقلابی کوچک در میان است و مردم ایران از تحول و اصلاحات سخن می گویند.سپس این روزنامه به محسنات موسوی در مقابل احمدی نژاد می پردازد و جالب اینجاست که درتفسیر این مجله از وضعیت فعلی از موسوی و گروهش به نام اپوزیسیون رژیم ایران نام می برد.

بسیار جای تعجب است که هنوز در غرب این تصور غلط و امید به اصلاحات و تحول در درون دولتی که تمامی اعمالش با کلمه ای نه یا آری از ولی فقیهش تائید و رد می شود،وجود دارد.اما آیا براستی نام اپوزیسیون رژیم برازندۀ موسوی است؟یا به طور کل در بارۀ کدام  کاندیدا و یا حزبی در ایران با وجود ریشه و وابستگی آنان که همگی از بطن این رژیم بیرون آمده اند،می توان عنوان اپوزیسیون را بکار برد؟در زمان ادعاهای خاتمی و اصلاحات دروغین،باز هم صحبت از انقلاب و تحول بود که نتیجۀ آنرا دیدیم.مگر این موسوی یا آن خاتمی همان کسانی نبودند که در بدترین قتل عام ها یاور رژیم بودند و در آن مشارکت داشتند.و نباید فراموش کرد که تمامی کاندیداهای ریاست جمهوری در یک مورد کاملا با یکدیگر مشترک هستند و آن خط امام و پیرو امام و نظام جمهوری اسلامی بودن است.پس کدام تحول و انقلاب منظور نظر است؟مگر انقلاب به معنای قلب و دگرگونی نیسـت؟آیا با انتخاب خاتمی چیزی دگرگون شد که با وجود موسوی شود؟تنها اتفاقی که رخ داد معانی دروغین اصلاحات بود که برای همگان روشن گشت.اصولا تحول در  نظامی که قانون اساسی اش هیچگونه تحولی را بر نمی تابد و در نظامی که کمترین حکم یک مرتد و آزاداندیش مجازات مرگ می باشد،کدام تحول مورد نظر است؟آیا این جوانان نمی دانند که صرف با دوست دختر در خیابان آزادانه رفت و آمد کردن تمامی آن تحولی نیست که ایران فقرزده به آن نیاز دارد؟آیا مشکل تمامی ایرانیان آزادانه در خیابان چرخ زدن با دوستان است که برای آن تحولی نیز رخ بدهد.شهلا جاهد،مشهورترین زن زندانی در یک قدمی اعدام است،دلارا دارابی با تمامی معصومیتش اعدام شد،فرزاد کمانگر همان معلم آزاداندیش اعدام شد،اینها همان تحولاتی است که دوستداران موسوی و جاده صاف کنهای این رژیم در غرب از آن به نام تحول یاد می کنند.سازمان عفو بین الملل،جدیدا اعلام کرد که انتخابات ایران در فضایی انجام می شود که نقض حقوق بشر در ایران بیداد می کند .طبق گزارش این روزنامه طرفداران موسوی بر روی شیشه های اتومبیلشان کاغذهایی با عنوان »تغییر«شعار اوباما و داشتن پلاکادهایی با عنوان سلامی نو به جهان از انقلابی کوچک یاد می کند.اما همین شعار »تغییر« اوباما نیز در اولین قدم و در رابطه با پروندۀ گوانتانما شکست خورد.در سخنرانی و پیامی نیز که در قاهره به جهان اسلام داد و اعتراضاتی که در رابطه با سخنانش نسبت به حجاب پیش آمد و همچنین واکنش خامنه ای به این پیام که از بدبینی او به پیام اوباما حکایت دارد،همگی سطحی بودن چنین شعارهایی را بیان می کند.جوانانی که در میدان تجریش طبق گفتۀ روزنامۀ اشپیگل فریاد موسوی سر می دادند،آیا تنها نمایندگان ایران هستند؟آیا چند نفر کارگر و کارمند فقیر و مقروض و ماهها حقوق نگرفته را می توان ذکر کرد که در میان این جوانان سبزپوش بوده باشند.هنوز منصور اسانلو رئیس سندیکای اتوبوسداران در زندان است.اپوزیسیونی نیز که اشپیگل از آن نام می برد،نمی تواند دردرون چنین رژِیمی پدید آید چرا که در هر شکل و فرمی احزاب درون ایران حافظ نظام جمهوری اسلامی خواهند بود چرا که اصولا از آن ریشه گرفته اند.اپوزیسیون یعنی کارگران و محرومین جامعه،آنان که بیشتراز هرکس شرایط نابسامان حاکم بر جامعۀ ایران را تحمل می کنند.اپوزیسیون آن مادرانی هستند که در مقابل زندانهای مخوف رژِیم برای آزادی فرزندانشان فریاد می کنند و رفتن این رژِیم را آرزومندند.اپوزیسیون در قلب هر ایرانی است که خواهان برچیده شدن این نظام ولایت فقیه و اسلام سیاسی است.البته این روزنامه به خوبی به این موضوع تاکید می کند که چه موسوی و چه احمدی نژاد و هر آنکس که بخواهد رئیس جمهور ایران شود،این میسر نخواهد بود مگر با رای ولی فقیه خامنه ای که بزرگترین قدرت کشور را بدست دارد.و البته باید اشاره کرد حتی در نبود خامنه ای نیز آنچنان تفاوتی نمی کند،زیرا نظام جمهوری اسلامی باید براندازی شود نه اینکه تغییر کند.شکل تغییر یافتۀ این نظام نیز همان اهداف اسلام سیاسی را دنبال می کند که با ولی فقیهش هم اکنون دنبال می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *