زن کشی
بکش … بکش….ای سیه دل ، سیه روز ، سیه جامه
بکش … چون زنم ! به کردار کثیفت که من نیمه یک تنم بازنده نا حق! نگاهم کن چه شقایق وار به پای عشق میسوزم بکش من را ، چون زنم نگاهم چون پاییز فصل بی برگی ، فصل پژمردگی ، فصل مرگ که برایت چون بازیچه ام در سنتت ، در فرهنگت حکمی بریدن نا حق که با جور و جفا ، سوزم و سازم چون زنم من ، این را خدایت گفت ، خدایت گفت خدای ظالمت ، که چه بی سخاوت حکم نا حقی و حکم قفس داد بر من ولی… ولی… به خدایت بگو که من زنم فریادم عصیانم اعتراضم قدرتم من زنم من زنم من زنم
فرشته ایلکا مارس 2009 |