من فرد سیاسی نیستم . من با سیاست میانه ندارم.

من از درگیریهای سیاسی و جناحی و حزبی سر در نمی آورم و برایم جالب نیست.

من با دولت جمهوری اسلامی مشکلی تا بحال نداشته ام . و جملاتی از این دست

ایرانی بودن و دغدغه رهایی و برابری نداشتن

از دیدگاه من امریست محال .

مگر می شود در زندانی به وسعت ایران زندگی کرد و رهایی طلب نبود .

ایرانی بودن و در ایران زندگی کردن به مثابه زخم خوردن از جمهوری فاسد و جنایتکار اسلامی ست .

بسیار دور از ذهن است که در ایران زندگی کرده باشیم و ضرباتی کوچک یا بزرگ ،مستقیم و یا غیرمستقیم از این حکومت شیاد ، نخورده باشیم.

جمهوری سرکوبگر اسلامی در ایران طی چهل و یک سال با قوانین قرون وسطایی بطور واضح و بدون وقفه ظلم کرده،اعدام کرده، فساد کرده و سرکوب.

ممکن است افرادی در سرزمین های دیگر و با حکام وقت آنجا بتوانند انتخاب کنند بین سیاسی بودن یا نبودن ، از حزب و جناحی پیروی کردن یا نکردن ، مخالفت داشتن یا نداشتن ولی در جامعه ای مثل ایران با چنین حکومتی ، با کارنامه ننگین ۴۱ ساله اش نمی توان ایرانی بود و به سیاست فکر نکرد،به تغییر فکر نکرد ، خواستار آزادی و برابری نبود ، حقوق اولیه انسانی رو طلب نکرد  و به براندازی نرسید .

مگر اینکه کلاه بزرگ انسان نبودن و بی شرافتی را بر سر بگذاریم و مانند دول غربی مثل کبک زندگی کنیم .

که در اینصورت نیز دیر یا زود نوبت به ما هم میرسد که علاوه بر بار سنگین لطماتی که از این حکومت ظالمانه به دوش می کشیم ضربات سهمگین و جبران ناپذیرتری را متحمل شویم.

اینکه جمهوری اسلامی در طی تمامی این سالها همچنان اعدام می کند ، سرکوب می کند ، عامه مردم را در خیابان به تیر می بندد ، دختران باکره را در زندان به جرم آزادیخواهی و خواستن دیده شدن بعنوان یک انسان شب قبل از اعدام به رابطه جنسی همراه زور با جلاد میبرد ، کودکان را مجبور به دینداری و انجام دستورات دینی می کند ، به سهولت زنان برابری طلب را که در ایران برای نداشتن هیچگونه جایگاه انسانی جز ابزاری برای سکس و تولید مسلمان از هر رگه و رسته ایی به یمن اسلامی بودن حکومت ،  را سرکوب می کند با زندان و شکنجه و تجاوز و تهدید و ارعاب ، نتیجه سکوت و بی تفاوت بودن ماست.

کافی ست هر ایرانی که وابستگی خاصی به این حکومت فاسد ندارد فقط چند لحظه ای فکر کند که طی تمامی این سالها چه بر سر ما آورده اند که حاضریم خواهرمان را بکشیم ولی نگوییم یک عامل کثیف حکومتی به او تجاوز کرده ، حاضریم در تمامی رسانه ها از بیماری روانی ساختگی دخترمان بگوییم ولی نگوییم دختر آبی من بدلیل فشارها ، شکنجه ها ، تهدید و ارعاب هایی که در زندان و خارج از زندان بر او گذشت فقط بدلیل  خواست برابری و آزادی ، خودسوزی کرد. حاضریم علیرضاهای شیرمحمدعلی بخاطر دفاع از انسانیت، آزادیخواهی و شرافت انسانی در زندان به دست اوباش اجیرشده زندانی کشته شوند و ما باز بگوییم من سیاسی نیستم !

که اگر انسانیت همچنان زنده بود ، زندانهای ما پر از روزنامه نگاران ، معلمان ، کارگران و دانشجویان حق طلب و برابری خواه نبود .

و سردار ملی شجاع ما، قاسم قاتل سلیمانی نمیشد.

جمهوری اسلامی با بهترین سلاحش که دین دروغین و تروریست پرور اسلام است، بسادگی توانسته چهل و یک سال ظلم و فساد کند و شاهد سکوت مردم در مقابل تمامی این جنایتها باشد.

به صراحت می توان گفت سکوت و بی تفاوتی هر مرد و زن ایرانی مهر تاییدی بر این ننگ بزرگ  ” جمهموری شیاد اسلامی ” ست.

تاریخ حتما معصومیت از دست رفته کودکان ایرانی ، نابرابری برای زنان ایرانی ،فریادهای آزادیخواه مردان ایرانی و البته سکوت و بی تفاوتی ما را بخاطر می سپارد و به تصویر می کشد .

امروز اگر در جرگه برانداز نباشیم به ضرس قاطع می توان گفت با حامیان پلید جمهوری تروریست اسلامی دست در دستیم .

عطیه نیک نفس

۶ اردیبهشت ۱۳۹۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *