دروغ های پایان ناپذیر

اسلام دین یاوه گویی و دروغهای بی پایان است. دینی که در آن دروغهای بزرگ، سایه ظلمانی خود را همچون چادرهای سیاه اعراب بادیه نشین عربستان، بر زندگی مردم گسترانده و روزگار آنها را تیره و تار کرده است. از آغاز روییدن ریشه های دروغین اسلام ، پیدا بود که حقیقت چیزی غیر از توهمات پوشالی محمد است. دادن وعده ی نهرهایی جاری از شیر و عسل، دختران باکره با پستان های تازه جوانه زده برای اعراب هزار و چهارصد سال پیش، آن هم وقتی که حیات و زندگی شان در آلت تناسلی و شکم سیری شان خلاصه می شد بهترین حربه برای دعوت مردم بی فکر و گرسنه آن زمان به اسلام کثیف و دروغین محمد بود. در آن دوران، زندگی در یک چادر سیاه خلاصه می شد، فقر و گرسنگی بادیه نشینان صحرای عربستان را مجبور کرده بود که از خوردن ملخ و سوسمارنیز امتناع نکنند. همچنین، زنان را دست مایه هوس های سیری ناپذیر خود میکردند ، ولع بی پایانی در ارضای نیازهای جنسی خود داشتند. به طوری که در تایید این نیازهای بیمارگونه حکم و حدیث صادر کردند: که اگر زن روی کوهان شتر هم باشد باید به درخواست جنسی مرد پاسخ دهد. بنابراین در آن زمان محمد برای اثبات دین خود و خدایش هر دستاویزی را به کار می برد تا تعداد پیروانش را افزایش دهد و چه فریبی بهتر از وعده دادن حرم سرایی مملو از زنان برهنه و درختانی با میوه های پستان های تازه رسیده در بهشت، برای مردم طماع و گرسنه و بی اندیشه ای که تمام زندگی شان را در شکم و زیرشکم شان می دیدند، این بهترین ترفند بود.باید اذعان نمود، انسان های بی سواد و نادان را با وعده های علمی و غیر جسمانی نمی توان فریب داد، اما ساختار مغزی و ذهنی انسان در طول تاریخ و گذر زمان و همچنین تاسی از نظریه فرگشت همواره دستخوش تغییراتی در جهت افزایش تمایل به تعقل و تدبر بوده است به نحوی که دیگر دم زدن از وعده های محمد از بهشت برین برای بسیاری از مردم نه تنها مضحک، بلکه مشمئز کننده بود زیرا روشن بود که دین اسلام دین سکس و زن ستیزی است به آن میزانی که شان و مقام یک انسان را حتی فارغ از جنسیت در حد ارضای نیازهای جنسی که آن هم در نهایت برای تنازع بقا بوجود آمده است، پایین کشانده است. زندگی در عصر پیشرفت و مدرنتیه و تسلط علم بر اثبات نظریه ها و تئوری ها قاعدتاً انسانهای آگاه را به سمت و سویی می کشاند که بر میزان تکامل اندیشه و تفکراتشان بیفزایند و خود را در سطح نیازهای اولیه و ابتدایی زندگی جا نگذارند. از دیدگاه مازلو روانشناس انسانگرای آمریکایی انسان پس از عبور از نیازهای سطحی و ابتدایی مانند خوردن ، آشامیدن، خوابیدن و برطرف کردن نیازهای جنسی، در راس هرم سلسله مراتب نیازهای انسانی، به درجه ی از کمال وخودشکوفایی دست پیدا می کند که آن مرحله ای است که” انسان می تواند باشد و باید بشود”. بنابراین با تکیه بر این حرف، باید گفت ، روی برگرداندن و کتمان این حقیقت که انسان توانایی رشد روحی دارد و بسیار فراتر از غرایزش می باشد، یک گاف بزرگ از سوی اسلام و پیروان آن است چرا که گذر زمان به خوبی تبیین کننده این حقیقت است که انسان در فراسوی نیازهای جسمانی اش روحی کاوش گر و سیری ناپذیر در کشف حقایق پنهان شده دارد و چیزی بیشتر از صرفا یک موجود فرومایه برای ارضای نیاز جنسی اش می باشد. ثبت اختراعات جدید، پیشرفت و ظهور تکنولوژی های مختلف در حوزه های گوناگون زندگی حکایت از آن دارد که روح انسان همواره جستجو گر است و همچنین با پرداختن از منظر علمی و فلسفی در پی اثبات انواع ادعاها ، نظریه ها و تئوری ها در مورد اسلام می باشد ، و این مسیری که بسیاری از انسانها در حال پیمودن آن هستند تا زنگار دروغین شایعات و موهومات دین اسلام را از زندگی خود بتوانند بزدایند از همین رو و در راستای اثبات حقانیت و موجودیت افسانه ای به نام “خدا”،بر تعداد افرادی که پیرو عقاید آتئیستی می شوند افزوده می شود چرا
که پیروان این عقیده جزو آن دسته از افرادی هستند که جز با اثبات علمی و حقیقی نمی توان ذهن آنان را آبستن ظهور عقاید خرافی مانند آمدن مهدی موعد و هزاران خرافات دیگر کرد! اما متاسفانه حتی با علم بر دروغین بودن اسلام ننگین و متعفن هنوز هم دو گروه از مردم نتوانسته اند خود را با این حقیقت مواجه کنند که اسلام چیزی جز تراوشات بیمارگونه ی سادیسمی و مازوخیسمی محمد نیست، یکی از گروه ها آنانی هستند که فریب خورده حرم سراهای بهشت پوشالی از جانب افراد نادان و حکومتهای استبدادی و اسلامی مانند ایران، ترکیه، قطر و عربستان و سایر دست های پشت پرده آمریکا و روسیه هستند. در حقیقت آنها در آرزوی همبسترشدن با حوریان درشت چشم و غمزه کننده ، خدای عدم الوجود را سجده می کنند و با اتکا بر تفکرات جهادی خودشان به کشت و کشتار هر کسی که غیر از تفکرات خودشان را داشته باشد به نیت قربتاً الی الله ، می پردازند. لباس های سیاه و ظالمانه
گروه های افراطی تکفیری و جهادی که نقش بسته به نام الله اکبر و لا اله الا الله است را، مثل داعش بر تن می کنند عمامه های سفید و سیاه رنگ را مانند ابوبکر البغدای و اسامه بن الدن و دار و دسته های طالبان و غیره بر سر می گذارند و در گوشه و کنار دنیا با هدف حق علیه باطل و جهاد در راه خدا با سر دادن شعارهای ظالمانه، مسولیت حملات انتحاری و انفجاری را بر عهده می گیرند و امنیت جانی تمام مردم را فارغ از سایر ادیان(یهود،مسیحیت،آتئیست و…) متزلزل می کنند، به راحتی سرها را از گردن
جدا می کنند به زنان و دختران تعرض و تجاوز می کنند و خود را خدا پرست و پیرو  محمد معرفی می کنند متاسفانه دین اسلام تنها دینی است که با عقاید وحشی گری و کشت و کشتار در سر تا سر دنیا با هدف ترویج عقاید کثیف و نشات گرفته از ذهنی مریض و متعلق به هزار و چهار صد سال قبل، امنیت و آسایش را از آحاد مردم سلب کرده است و جامعه جهانی را از دیر باز تا کنون مورد رعب و وحشت قرار داده است.گروه دوم نیز دسته ای هستند که از حکم مرگ بر اثر ارتداد و روی برگرداندن از اسلام در هراس هستند. بنابراین ترجیح می دهند که خودشان را مسلمان جا بزنند، قاشق داغ کنند و بر پیشانی بگذارند و یا به قولی دیگر خودشان را سرگرم تامین نیازهای روزانه بکنند تا دیگر رمقی برای اندیشه کردن نداشته باشند درست طبق خط مشی زندگی در جمهوری اسلامی ایران. با سخت تر شدن تامین معیشت از نظر گرفتاری های اقتصادی و همچنین ایجاد دغدغه در جهت برطرف کردن نیازهای زندگی درست مانند یک انسان بدوی  ، حاکمیت جمهوری اسلامی ایران کاملا آگاهانه مردم را به سمت و سویی
کشانده است که در فقر و گرسنگی دست و پا بزنند و تعقل و اندیشه را از آنها سلب کنندتا بتوانند پایه های حکومت سراسر جور و فساد خود را که نشات گرفته از احکام و قوانین اسلامی است تقویت کنند. و همانند زندگی اعراب بادیه نشین عربستان که قوت غالبشان خرما و غذای شاهانه شان سوسمار و فرش زیرپایشان حصیر بود، بر سر مردم شیره بمالند و وعده های دروغین  را به آنها بارنگ و لعابی تازه تر یادآوری کند، در این راستا شکل و شمایل محمد منافق و سایر نسل بوجود آمده از وی را که نمی دانستند شانه ومسواک و بهداشت فردی چیست را با رخساری فریبنده و هاله ی نورانی به تصویر کشیده اند، داستانهای خیالی و انحرافی از زندگی آنها را نقل محافل و صداوسیما کرده تا با استفاده از قدرت در دست گرفتن ابزار رسانه بتواند تاثیری شگرف در عوام فریبی مردم ایران داشته باشد و ادامه دهنده همان مسیر دروغین اسلامی شود. چرا که حاکمان دولت جمهوری اسلامی ایران نیز از باقی
مانده گان افراد و حکامی هستند که ردای پاره ی محمد را مقدس می دانسته و پیرو عقاید پوچ و بیمارگونه ی وی بودند. بنابراین در کشور جمهوری اسلامی ایران نیز به خصوص بعد از انقلاب سال پنجاه و هفت و روی کار آمدن حکومت دیکتاتوری و غاصب خمینی و پس از آن خامنه ای ، تمامی دستورات و قوانین بر اساس مکتب دین اسلام بازنویسی و مدون شدند. به گونه ای که مانند گذشته از حضور فعال زنان در اجتماع جلوگیری به عمل آمد، زن را فقط وسیله ای برای ارضای نیازهای جنسی مردان معرفی کرد، دیه زن نصف مرد اعلام شد، حق ارثیه زن نصف مرد شد، تا زنان به تدریج به انزوا کشیده شوند. اما بدون تردید با رشد جامعه ی جهانی و وضوح تاثیر هر دو جنس زن و مرد در زندگی به خوبی این امر روشن می باشد که رشد و آگاهی یک زن در اجتماعی کوچک مانند خانواده و پس از آن جامعه به چه میزان می تواند تاثیر گذار باشد. به آن دلیل که یک زن با مادر شدن ش و تربیت فرزندانش و در ادامه یک نسل را می تواند به رشد و آگاهی برساند . چنین دورنما و تصوری از تاثیر زن، مردان اسلامی را به این واداشت که زنان را به حکم اسلام از جامعه دور کنند و آنها را در مطبخ نگه دارند تا همیشه در دسترس تامین نیازهای زناشویی همسرشان باشند. باید متذکر گردید که حاکمان اسلامی فرصت طلبانی هستند که مانند انگل به طعمه خود می چسبند خونش را می مکند و در نهایت زیر یوغ استبداد دینی نفس های مردم را مسموم می کنند. همانطور که پیش تر نیز عنوان گردید با گسترش سایه اسلام در تمام دنیا و مخصوصاً حکومت جمهوری اسلامی ایران و عربستان هیچ فردی در دنیا از نام اسلام و دستورات کشنده آن در امان نخواهد بود. تنها راه حل موجود اینست که در این میان با آگاهی از خطرات اسلام گرایان و اطلاع از عقاید پوچ آنها باید در جامعه ی جهانی تدابیری اندیشه شود تا جلوی رشد غده ی سرطانی و مرگ آوری به نام اسلام گرفته و برای همیشه نابود شود.
عادل لفطه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *